سایت دانلود بـرتـــــر

آخرین به روزرسانی این صفحه: 2016/08/08
» نمایش دسته بندی مطالب
توجه: چنانچه اثری از شما در سایت قرار گرفته و رضایت ندارید میتوانید از قسمت تماس با ما در ارتباط باشید تا اثر شما از سایت حذف شود

لیست مطالب صفحه اصلی

شعر عشق اسطرلاب اسرار خداست از مولانا

زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کن

گردشـــی در کوچــه باغ راز کن

هر که عشقش در تماشا نقش بست

عینک بد بینی خود را شکسـت

علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت

عشق اسطرلاب اسرار خداست

من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام

درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام

دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها

می تپــد دل در شمیــــم یاسها

زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست

زندگی باغ تماشـــای خداســت

گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود

می تواند زشــت هم زیبا شــود

حال من، در شهر احسـاسم گم است

حال من، عشق تمام مردم است

زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا

صبـــح هـا، لبـخند هـا، آوازهـــا

ای خــــطوط چهــــره ات قـــــــرآن من

ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن

با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی شـود

مثنوی هایـم همــه نو می شـود

حرفـهایـم مــــرده را جــــان می دهــد

واژه هایـم بوی بـاران می دهـــد

مولانا جلال الدین محمد بلخی

بهترین رباعیات محمد جلال الدین رومی مولوی یا مولانا

آن کس که ترا نقش کند او تنها
تنها نگذاردت میان سودا
در خانه تصویر تو یعنی دل تو
بر رویاند دو صد حریف زیبا

………………

آن لعل سخن که جان دهد مرجان را
بی‌رنگ چه رنگ بخشد او مرجان را
مایه بخشد مشعلهٔ ایمان را
بسیار بگفتیم و نگفتیم آن را

…………….

آن وقت که بحر کل شود ذات مرا
روشن گردد جمال ذرات مرا
زان می‌سوزم چو شمع تا در ره عشق
یک وقت شود جمله اوقات مرا

…………….

از باده ی لعل ناب شد گوهر ما
آمد به فغان ز دست ما ساغر ما
از بسکه همی خوریم می بر سر می
ما در سر می شدیم و می در سر ما

تبریک عید از زبان مولانا یا مولوی

عید بر عاشقان مبارک باد
عاشقان عیدتان مبارک باد
عید ار بوی جان ما دارد
در جهان همچو جان مبارک باد
بر تو ای ماه آسمان و زمین
تا به هفت آسمان مبارک باد
عید آمد به کف نشان وصال
عاشقان این نشان مبارک باد
روزه مگشای جز به قند لبش
قند او در دهان مبارک باد
عید بنوشت بر کنار لبش
کاین می بی‌کران مبارک باد
عید آمد که ای سبک روحان
رطل‌های گران مبارک باد
چند پنهان خوری صلاح الدین
بوسه‌های نهان مبارک باد
گر نصیبی به من دهی گویم
بر من و بر فلان مبارک باد

مولانا یا مولوی یا رومی

یکی از بهترین شعرهای مولانا

یکی از بهترین شعرهای مولانا :

ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر

ای عشق تو را در جان هر دم عملی دیگر

از روی تو در هر جان باغ و چمنی خندان

وز جعد تو در هر دل از مشک تلی دیگر

مه را ز غمت باشد گه دق و گه استسقا

مه زین خللی رسته از صد خللی دیگر

با لطف بهارت دل چون برگ چرا لرزد

ترسد که خزان آید آرد دغلی دیگر

هر سرمه و هر دارو کز خاک درت نبود

در دیده دل آرد درد و سبلی دیگر

ابلیس ز لطف تو اومید نمی‌برد

هر دم ز تو می‌تابد در وی املی دیگر

فرعون ز فرعونی آمنت به جان گفته

بر خرقه جان دیده ز ایمان تکلی دیگر

خورشید وصال تو روزی به جمل آید

در چرخ دلم یابد برج حملی دیگر

اجزای زمین را بین بر روی زمین رقصان

این جوق چو بنشیند آید بدلی دیگر

بر روی زمین جان را چون رو شرف و نوری

در زیر زمین تن را چون تخم اجلی دیگر

تا چند غزل‌ها را در صورت و حرف آری

بی‌صورت و حرف از جان بشنو غزلی دیگر

 حضرت مولانا

وصیت نامه مولوی یا مولانا

وصیت نامه مولوی یا مولانا یا رومی برای کسانی که جهت زیارت مزارش به قونیه می روند :

ز خاک من اگر گندم برآید

از آن گر نان پزی مستی فزاید

خمیر و نانوا دیوانه گردد

تنورش بیت مستانه فزاید

میا بی دف به گور من ، برادر!

که در بزم خدا غمگین نشاید

بهترین و عرفانی ترین شعر مولانا

بهترین و عرفانی ترین شعر مولانا محمد رومی :

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

جان که از عالم علویست یقین میدانم

رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

کیست در گوش که او میشنود آوازم

یاکدامیست سخن میکند اندر دهنم

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد

یا چه جانست نگویی که منش پیرهنم

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد

از سر عربده مستانه بهم درشکنم

من به خود نامدم این جا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم

تو مپندار که من شعر بخود می گویم

تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

شمس تبریز اگر روی بمن ننمایی

والله این قالب مردار بهم درشکنم

شعر عاشقانه ای عاشقان ای عاشقان از مولانا

ای عاشقان ، ای عاشقان ، من از کجا ، عشق از کجا

ای بیدلان ، ای بیدلان ، من از کجا ، عشق از کجا

گشتم خریدار غمت ، حیران به بازار غمت

جان داده در کار غمت ، من از کجا ، عشق از کجا

ای مطربان ، ای مطربان ، بر دف زنید احوال من

من بیدلم ، من بیدلم ، من از کجا ، عشق از کجا

عشق آمده است از آسمان ، تا خود بسوزد بی گمان

عشق است بلای ناگهان ، من از کجا ، عشق از کجا

مولانا

گفتگو با پشتیبانی سایت دانلود برتر